خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-حسین حاتمی: «شیخ احمد کافی یک آخوند مردمپسند بود. به همین سادگی. مردم معمولی میپسندیدندش. چون مثل خودشان، با زبان خودشان، همان زبان کوچه و بازار، همان زبان بیتکلفِ دمِ دستیِ کفِ خیابانی حرف میزد. باد به غبغب نمیانداخت. عمامهاش بزرگ نبود. کلمات عجیب و غریب و پرطمطراق و قلنبه سلنبهی فارسی قدیم یا عربی بهکار نمیبرد که یعنی «من باسوادترم از شما». از اصطلاحات فرنگی هم استفاده نمیکرد که یعنی من میدانم آنچه شما نمیدانید. اینقدر معمولی حرف میزد که عوام میگفتند «بابا اینکه از خودمان است». و برای همین دوستش داشتند. چون از خودشان بود. نه فقط زبان و ادبیاتش، محتوای منبرهاش هم ساده و بیتکلف بود. استدلال و صغرا و کبرای علمی و اثبات و رد و اینها درش نبود که ذهن را خسته کند و آخرش هم سر درنیاوری چه شد. فهرست سخنرانیهاش را که نگاه میکنی، میبینی بیشترشان قصههای پندآموز و داستان زندگی شخصیتهای مذهبی و تاریخی و علما است، یا روضه یا موضوعات دینی ساده مثل قیامت و معاد. رگِ خوابِ مخاطب دستش بود.»
این روایت «کتاب کافی» از مردمی بودن یکی از معروف ترین منبریهای تاریخ ایران است.
مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی یکی از برجستهترین وعاظ و خطبای شیعه در دوران پیش از انقلاب اسلامی ایران بود که به دلیل قدرت سخنوری، بیان شیوا، و مقبولیت عمومی، جایگاه ویژهای در میان مردم داشت. او که به «مرد منبرهای آتشین» و «احیاگر دعای ندبه» شهرت یافته بود، نه تنها در عرصه تبلیغ و ترویج معارف دینی فعالیت گستردهای داشت، بلکه در صحنه مبارزات نیز نقش آفرینی میکرد. زندگی و فعالیتهای او در دورانی پر از نابسامانی، فساد، دینگریزی و ستیز با ارزشهای اخلاقی و انسانی، اهمیت دوچندانی مییابد.
احمد در اول خرداد ۱۳۱۵ شمسی برابر با ۱ ربیعالاول ۱۳۵۵ قمری در شهر مشهد مقدس و در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم میرزا محمد کافی، فرزند حاج میرزا احمد کافی یزدی، از علما و روحانیون پرهیزکار بود. پدربزرگش، آیتالله میرزا احمد کافی امامی، از علمای معروف یزد بود که برای زیارت به مشهد عزیمت کرده و در آنجا مقیم شده بود. او دومین فرزند خانواده بود و تحصیلات ابتدایی خود را در سال ۱۳۲۱ در سن شش سالگی در دبستان ایمانی مشهد آغاز کرد. همزمان با دروس جدید، نزد پدربزرگش به فراگیری علوم اسلامی پرداخت و در سال ۱۳۲۷ وارد مدرسه علمیه نواب مشهد شد.شوق به فراگیری علوم دینی او را در سال ۱۳۳۳ شمسی به همراه پدربزرگش راهی نجف اشرف کرد. وی به مدت پنج سال در مدرسه آیتالله سید محمد کاظم یزدی (معروف به مدرسه سید) تحصیل کرد و محضر اساتید بزرگی چون آیات سید ابوالقاسم خویی، سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی، حسین راستی کاشانی و شهید سید اسدالله مدنی را درک نمود. به توصیه شهید مدنی، برای تبلیغ و وعظ به مشهد بازگشت. پس از مدتی به دلیل وضعیت مالی نامناسب پدر و برای کمک به خانواده، مجبور به بازگشت به قم شد و سه سال در آنجا به ادامه تحصیل و وعظ پرداخت. او در قم نیز بارها به خاطر سخنرانیهای خود در ایام محرم، صفر و رمضان زندانی یا تبعید شد.
در سال ۱۳۴۳ شمسی، بنا به درخواستهای مکرر مردم تهران و نیاز شدید این شهر به تبلیغ دین و روشنگری در برابر ترفندهای رژیم شاه، شیخ احمد کافی به تهران عزیمت کرد.
شیخ احمد کافی در دوران فعالیت خود، به معنای واقعی کلمه، یک «وزارتخانه» در زمینه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی بود. او نه تنها یک خطیب برجسته، بلکه یک فعال اجتماعی و خیر بود که دغدغه دین و مردم را داشت. کافی به دلیل قدرت سخنوری، بیان جذاب و نفوذ کلامش، به سرعت در میان مردم محبوبیت یافت. سخنرانیهای او، به ویژه در ایام محرم، صفر و رمضان، همواره با استقبال بینظیر مردم از هر طبقه و قشری مواجه میشد. او با بیانی بعضاً طنزآمیز و در عین حال کوبنده، به انتقاد از سیاستهای رژیم پهلوی میپرداخت و فرهنگ غربی را مورد نکوهش قرار میداد. جلسات عادی مهدیه بدون تبلیغات، کمتر از ۱۰ هزار نفر جمعیت نداشت.
یکی از مهمترین اقدامات فرهنگی و اجتماعی شیخ احمد کافی، تأسیس مهدیه تهران در سال ۱۳۴۷ با کمکهای مردمی بود. مهدیه به سرعت به مرکزی برای ترویج فرهنگ مهدویت، برگزاری مراسم مذهبی به ویژه دعای ندبه که او احیاگر آن بود و جذب جوانان و اقشار مختلف جامعه به سوی دین تبدیل شد. او هر کجا که بود، صبحهای جمعه خود را به مهدیه میرساند تا مراسم دعای ندبه را برگزار کند.
در کتاب زندگینامه و خاطرات حجتالاسلام والمسلمین شیخحسین انصاریان نوشته مجید جدیدی آمده است: «توبه جلال عظیمی، یکی از خاطرات مربوط به توبهها و بازگشتها در کتاب زندگی شیخحسین انصاریان است. اینفرد که صاحب باغ و کافه بزرگی در عظیمیه کرج بوده، امارت خود را در اختیار جوانانی قرار داده بود که در پی انحراف و مقاصد غیراخلاقی اختلاط زن و مرد بودند. اما یکی از دوستانش او را به جلسه دعای ندبه شیخ احمد کافی میبرد و جلال موفق به توبه میشود. به اینترتیب کافهاش نیز تبدیل به چلوکبابی اسلامی میشود و خبر توبه جلال عظیمی با عکس و جزئیات در روزنامه اطلاعات منتشر شد.»
میتوان به جرئت گفت، کافی به تنهایی یک نهاد خیریه و سازندگی بود. او با جمعآوری کمکهای مردمی، اقدامات گستردهای در جهت رفع مشکلات مردم انجام میداد. وقتی به شهرستانی میرفت و اوضاع بهداشتی و درمانی آن منطقه نامساعد بود، از خیرین پول جمع میکرد و درمانگاه تأسیس مینمود و از پزشکان متدین میخواست در آنجا مستقر شوند.برای کمک به خانوادههای نیازمند، صندوقهای قرضالحسنه ایجاد میکرد.وقتی میدید دختری به دلیل وضعیت فرهنگی نامناسب مدارس (مانند کلاسهای مختلط) از تحصیل محروم است، بالای منبر این مشکل را مطرح میکرد و برای ساخت مدرسه اسلامی پول جمع میکرد و مدرسه را میساخت.او با پول خیرین، عرقفروشیها را میخرید و تبدیل به کتابفروشی اسلامی میکرد. سینماها و مراکز فساد را خریداری و به مسجد تبدیل مینمود.حتی در دوران تبعید دو ساله خود به ایلام در سال ۱۳۵۵، دست از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی برنداشت و در این شهر به ساخت حوزه علمیه، مسجد، مدرسه و حمام پرداخت.
مهدیه تهران و جلسات شیخ کافی، مرکزی برای هدایت جوانان و کادرسازی برای انقلاب بود. بسیاری از جوانانی که در کنار او بودند یا در مراسماتش شرکت میکردند، پس از انقلاب در کمیتهها، سپاه و جبههها به شهادت رسیدند.
مرحوم کافی بارها توسط ساواک و اطلاعات شهربانی احضار، بازداشت و تبعید شد. این فشارها و محدودیتها، هرگز باعث نشد که او دست از فعالیت و مبارزه بردارد. بازداشت بلافاصله پس از سخنرانی دوم بهمن ماه ۴۳، وی دستگیر و روانه زندان قزل قلعه گردید. قرار بازداشت موقت مورخ ۰۴/۱۱/۴۳ ایشان، به اتهام “اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت” توسط رئیس شعبه هفت بازپرسی دادستانی ارتش صادر شد. دادگاه عادی شماره دو دادرسی ارتش، پس از بیش از چهار ماه بازداشت، ایشان را به دو ماه حبس تأدیبی با احتساب مدت بازداشت قبلی محکوم نمود.
وی همچنین در سال ۱۳۵۵، یعنی دو سال قبل از رحلتش، به مدت دو سال به ایلام تبعید شد. اما حتی در تبعید نیز به خدمات اجتماعی و فرهنگی در آن شهر دست زد. کثرت احضارها توسط ساواک به حدی بود که در برخی اسناد به آن اشاره شده است. غالب این احضارها فقط جهت اخذ تعهد و تذکر بوده که در بعضی مواقع با بازجویی و بازداشتهای یک روزه توأم میشد.
شیخ احمد کافی در سحرگاه جمعه ۳۰ تیرماه ۱۳۵۷ شمسی (مصادف با نیمه شعبان ۱۳۹۸ قمری)، چند ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در چند کیلومتری مشهد در یک حادثه رانندگی درگذشت. خبر درگذشت او موجی از تظاهرات و اعتراضات را در شهرهای مختلف از جمله قم، اصفهان، کاشان و مشهد برانگیخت. پیکر وی پس از تشییع باشکوه در مشهد و تهران، مجدداً به مشهد منتقل و در قبرستان خواجه ربیع به خاک سپرده شد.